سوابق مبارزاتی اینجانب:
قصه مبارزه اینجانب با سران استکبار به دوران نوزادی بنده برمیگردد بنده از همان اوان کودکی اموختم که باید بر دهان یاوه گویان غرب به عادت نوزادی شاشید ملاحظه بفرمایید اینگونه
وهابیت در مصر
در خصوص اقدامات وهابیت در مصر، باید یادآور شد که اهم فعالیتهای آنها کارهای خدماتی است، به همین دلیل، چهره فرهنگی آنان برای مردم تقریباً مغفول مانده است. مردم مصر اگر چه سنی مذهب هستند؛ ولی حضور تاریخی اهل بیت (ع) یا سلسلههای شیعی حاکم بر این کشور در ادوار گذشته، تأثیر عمیقی بر آداب، رفتار و عقاید مردم گذاشته است و به شدت به اهل بیت (ع) علاقمند بوده، گاهی این تعبیر را به کار میبرند که ما سنتی المذهب و شیعی الهوی ایم. همچنین نقش اجتماعی دو گروه صوفیه و اشراف (سادات) را در این کشور، نباید نادیده گرفت، زیرا وهابیون از هر دو گروه بیزارند و در نوشتههای خود رسماً صوفیه را منحرف مینامند.
جماعة انصار السنة المحمدیه که در سال 1926 توسط شیخ محمد حامد الفقی، با هدف مبارزه با بدعتها و کارهای جدید و خرافات ایجاد شد، گرچه عبدالوهاب را از اصلاح گران دانسته و از او تقدیر میکنند؛ اما خود را وهابی نمینامند؛ ضمن آنکه بخش اندکی از شیعه را کافر نمیشمارند؛ ولی آنها را گمراه میدانند. این گروه در سالهای اخیر ارتباط قویای با سردمداران وهابی داشتند و به نوعی بر خلاف دیدگاهی که نسبت به وهابیون دارند، به ترویج آرا و افکار آنان از نوع خود میپردازند. 29
وهابیت در آسیای مرکزی و قفقاز
اصلاح وهابیزم، از آغاز جنگ داخلی در تاجیکستان، در مطبوعات روسیه رواج یافت. در آن زمان روزنامه «مسکو سکید نمیستی» نوشت: یک گروه از مسلمانان که خبرنگاران آنها را وهابی مینامند، به تخریب مسجدی در دامنه رشته کوههای پامیر، به علت عدم جهت یابی درست به سمت مکه و وجود یک چراغ که بازمانده زرتشت، دین پیشین مردم این منطقه بود، اقدام کردند و اسلام حنیف خواستار علامت گذاری قبله مساجد به سمت مکه بوده و عدول از قوانین الهی را که توسط پیغمبر برای مسلمانان ارسال شده، جایز نمیداند.
فقدان یک دستگاه تنظیم کننده روابط بین مومنان و افکار ناهمگون در جامعه اسلامی، موجب ایجاد تنوع و برداشتهای مختلف از موازین اسلامی شده است. به دنبال آن گروههایی برای ایجاد اصلاح در دین اسلام ظهور کردند که یکی از آنها وهابیت است که در قرن 17 در پادشاهی عربستان سعودی تشکیل شد که ویژگی بارز آن عدم تساهل نسبت به عقاید دیگر فرق اسلامی است.
در مناطق آسیای مرکزی و قفقاز شمالی که اسلام صوفی رایج بوده و خصوصیت محلی دارد، جنبش نوسازی تحت عنوان وهابیزم ایجاد شده است. مروج افکار وهابیت در منطقه، واعظانی هستند که از بعضی کشورهای عربی و اسلامی به منطقه آمدهاند. نخستین پیروان آنها یا جوانانی هستند که بعد از شروع پروستریکا از امکان تحصیل در مراکز الهیات خارج کشور برخوردار شدهاند یا جوانانی هستند که به دلایل شخصی یا اجتماعی، با سیستم تقسیم قدرت، نفوذ، حیثیت و ثروت در جامعه مخالف اند.
بسیاری نویسندگان که در مورد علل پیدایش وهابیت در کشورهای مستقل مشترک المنافع تحقیق میکنند، به نقش عربستان در حمایت و تأمین بودجه جنبش وهابیت اشاره میکنند. در ابتدای تشکیل این کشورها، هزینه تعمیر و احداث مساجد، آموزش ابتدایی اسلامی، اعزام دانشجویان به دانشکدههای مذهبی خارجی، انتشار کتب اسلامی، آموزش زبان عربی و اعزام مسلمانان برای انجام مراسم حج، توسط عربستان تأمین شده است، به همین دلیل برخی نویسندگان مدعی هستند که جنبش وهابیت تنها با کمکهای عربستان شکل گرفته است.
پدیده وهابیت در منطقه قفقاز شمالی، دارای ویژگیهای ملی است که سعی میکند، با پیوستن به خانوادههای مسلمان از روسیه جدا شود. ساختار جامعه در این منطقه به گونهای است که ریش سفیدان، رهبری مذهبی و عرفی جامعه را بر عهده داشته، کنترل و پرورش افکار عمومی را در اختیار خود دارند. در چنین شرایطی که وهابیزم خواستار برابری حقوقی همه مسلمانان است، ممکن است رهبران مذهبی نفوذ سابق خود را بر جامعه از دست بدهند.
رهبران منطقه آسیای مرکزی و قفقاز، بارها نگرانی خود را نسبت به تلاش وهابیت جهت تحکیم مواضع خود در منطقه اعلام کردهاند و رسانههای گروهی، هر روز در مورد فعالیت آنها در جمهوری تاجیکستان و ازبکستان مطالب زیادی مینویسند. در حقیقت میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که رشد وهابیت، پاسخی به اوضاع آشفتهاقتصادی و اجتماعی کشورهای منطقه است. 30
وهابیت در کشورهای دیگر
کشور بزرگ هندوستان (دومین کشور جهان از نظر جمعیت) که دارای نژادهای جمعیتی و گرایشها و مذاهب گوناگون است، یکی از مناطقی است که به ویژه پس از استقلال پاکستان و رسمیت یافتن مذهب و زبان هندو، از فعالیتهای تبلیغاتی وهابیت در امان نمانده است.
در سایه کمکها و حمایتهای مالی و تبلیغاتی وهابیان سعودی، به دلیل فقر شدید مسلمانان، گرایش به آیین وهابیت در میان مردم هند زیاد است.
ایران اسلامی و مردم سنی مذهب ساکن مناطق مرزی نیز از تبلیغات سعودیان وهابی در امان نمانده و این مسئله پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تشدید شده است. در مدارس علمیه اهل سنت، مشاهده شده که کتابهای ابن تیمه و محمد بن عبدالوهاب، به صورت آشکار برای طلاب تدریس و دیگر کتابهای وهابیان، به صورت اهدایی بین طلاب و روحانیان منطقه توزیع میشود.
جزایر قشم و کیش، به دلیل نزدیکی به کشورهای خلیج فارس و دریافت و مشاهده صدا و تصویر تلویزیونهای منطقه که آیین وهابیت را تبلیغ و از نظام شیعی حاکم بر ایران اسلامی انتقاد و بدگویی میکنند، در معرض آسیب و حتی خطر گرایش به وهابیت قرار دارند.
مسلمانان شوروی سابق (قریب به 70 میلیون نفر) و کشورهای تازه استقلال یافته، همان طور که در بخش قبلی توضیح داده شد، مورد طمع سیاستهای تبلیغاتی وهابیان بوده و هستند.
سالانه میلیونها جلد قرآن با چاپ نفس، اهدایی پادشاهی عربستان سعودی در بین مردم، به صورت رایگان توزیع میگردد. تاسیس مسجد، مراکز مذهبی کمکهای مالی برای مسلمانان و ارسال و اهدای کتابها و نشریات، مبلغان مذهبی و قاریان قرآن برای اقامه جماعت و سخنرانی و قرائت قرآن، از دیگر برنامههای وهابیان سعودی برای مسلمانان این کشورها است.
کشور آلبانی با قریب به 3 میلیون مسلمان حنفی مذهب، علیرغم همه فشارهای قرون وسطایی دوران سلطه کمونیستها، پس از فرو پاشی شوروی سابق، آمادگی زیادی برای پذیرفتن تبلیغات اسلامی را دارد که دستگاههای سعودی با اهداف قرآن، کتب و نشریات، تأسیس و تکمیل مساجد و دعوت مسلمانان برای بازدید از اماکن مقدسه مکه و مدینه در ایام حج و غیر آن، و پذیرش دانشجو، از فرصت پدید آمده استفاده میکنند. جزایر مالدیو، سریلانکا در اقیانوس هند، کشورهای کنیا، اتیوپی، اوگاندا، غنا، نیجریه، مالی، سنگال، لیبی، استرالیا، کانادا و...، از دیگر مناطقی هستند که رژیم آل سعود، با شیوههای گوناگون، در این کشورها به تبلیغ اسلام وهابی (اسلام سلفی) میپردازند. 31
پینوشتها
1ـ محمد جواد فاضل لنکرانی، «مبانی فکری و کارنامه ننگین فرقه ضاله وهابیت»، 3/12/1383، ص 1.
2ـ طوبی کرمانی، «نگاهی بر وهابیت»، مقالات و بررسیها، تابستان 1382. ص 1، همچنین رجوع شود به سایت اینترنتی جهاد دانشگاهی.
3ـ محمد جواد فاضل لنکرانی، پیشین، ص 17.
4ـ همان، ص 20.
5ـ همان، ص 17.
6ـ همان، ص 21.
7ـ سایت اینترنتی جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران.
8ـ همان.
9ـ طوبی کرمانی، «نگاهی به وهابیت»، پیشین، ص 13.
10ـ الیاسینی، ایمان، دین و دولت در عربستان سعودی»، ترجمه اکبر عزیزنیا، سایت اینترنتی باشگاه اندیشه، 1383، ص 7.
11ـ طوبی کرمانی، «نگاهی بر وهابیت»، پیشین، ص 14.
12ـ الیاسینی، «ایمان، دین و دولت در عربستان سعودی»، پیشین، ص 33.
13ـ طوبی کرمانی، پیشین، ص 16.
14ـ سید محسن امین، کشف الارتیاب، (تاریخچه و نقد بررسی عقاید و اعمال وهابیها)، با کوشش سید ابراهیم سید علوی، تهران، 1367.
15ـ الیاسنی، پیشین، ص 34.
16ـ حسین خلف، تاریخ الجزیرة العربیه فی عصر الشیخ محمد بن عبدالوهاب (حیاة الشیخ محمد بن عبدالوهاب)، بیروت، 1968 میلادی، ص 176.
17ـ طوبی کرمانی، پیشین، ص 21.
18ـ محمد حسین ابراهیمی، «تحلیلی نو بر عقاید وهابیان»، قم، 1370، ص 18.
19ـ همان، ص 20.
20ـ زینی دحلان، فتنه وهابیت، ترجمه همایون همتی، نشر مشعر، بی جا، بی تا.
21ـ عباس جعفری، فرقه وهابیت و عملکرد آن در تاریخ معاصر، نشریه معرفت، شماره 52، 1383، صص 92 ـ 91.
22ـ حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، شناخت عربستان، ص 128.
23ـ عقیدتی ـ سیاسی نیروهی انتظامی، نگاهی به ماهیت و عملکرد فرقه ضاله وهابیت، ص 52.
24ـ حافظ تقیالدین، احزاب و نهضتهای سیاسی پاکستان، ص 503. به نقل از مرتضی زیدی، علل تفرقه گرایی در پاکستان، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، 1380، ص 52.
25ـ «تلاش گروههای تروریستی وهابی علیه ایران»، روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ 5/10/1369، شماره 3355.
26ـ مرکز مطالعات فرهنگی بین المللی، «جریان پرشتاب طالبان»، ص 48.
27ـ همان، ص 117. به نقل از انور الحق احدی (کارشناس مسایل خاورمیانه) در مصاحبه با مجله میدل ایست، 1994.
28ـ حمید احمدی، «طالبان، علل و عوامل رشد»، «اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، شماره 131 ـ 132، ص 32.
29ـ وهابیت در مصر، نشریه چشم انداز، شماره 7، اسفند 1382، ص 45.
30ـ بخش مطالعاتی سفارت ایران در مسکو، «وهابیت در آسیای مرکزی و قفقاز»، ماهنامه دیدگاهها و تحلیلها، شماره 137، صص 76 ـ 74.
31ـ عباس جعفری، فرقه وهابیت و عملکرد آن در تاریخ معاصر، نشریه معرفت، پیشین، صص 98 ـ 97.
آثار و عملکردهای فرهنگی ـ علمی وهابیان (در داخل عربستان)
پس از آغاز و استمرار دعوت وهابیان و استقرار حاکمیت آل سعود، بیشتر شهرهای جزیرة العرب چون مکه، مدینه، طائف و...، به تصرف و اشغال حاکمان سعودی درآمد به اجبار، آیین وهابیان رسمیت یافت؛ اما تعدادی از مسلمانان مناطق شرقی که قبلاً شیعه اثنا عشری بودند، تسلیم نشدند و هنوز هم به اعتقاد خود عمل میکنند.
وهابیان نسبت به آیینها و شعایر مذهبی سختگیری زیادی میکنند و با تعمیر و ساختن قبور پیامبران، زیارت قبور اموات، توسل به اولیای الهی، نذر برای مردگان و...، به طور جدی مبارزه میکنند.
تمامی کتب، مجلات و سخنان خطبا در مساجد، به ویژه مسجد الحرام و مسجد النبی که چاپ، منتشر و ایراد میشود، درباره مباحث توحید، شرک، بدعت و نهی مردم در استفاده از دعا، توسل و شفاعت است.
تبلیغ وهابیگری در داخل عربستان، از طرق گوناگون صورت میپذیرد. وزارت حج، اوقاف، ارشاد و شئوونات اسلامی، از جمله مراکز تبلیغ وهابیگری است. به دلیل اهمیتی که مسئله حج در میان مسلمانان جهان دارد، همه ساله میلیونها زن و مرد مسلمان عاشق به قصد حضور در مراسم عبادی سیاسی حج و زیارت قبر مقدس پیامبر گرامی و صحابه ایشان و بازدید از اماکن تاریخی، عازم عربستان میشوند. از این رو حاکمان سعودی وزارت خانه مستقلی به نام حج تشکیل دادهاند که وظیفه اساسی و مهم آن رسیدگی به مسایل حج و حجاج و پاسخ به احکام و سوالات شرعی حاجیان، طبق مذهب وهابیت است.
این وزارتخانه به طور منظم، کتب و مجلاتی برای عرضه در مکانهای تاریخی و اعمال مذهبی مسلمانان طبق مذهب وهابیت چاپ و منتشر میکند.
همچنین مراکز دانشگاهی مختلفی چون جامعة ام القری، الجامعة الاسلامیه بالمدینة المنورة، جامعة الامام محمد بن سعود الاسلامیه، جامعة الملک سعود و مراکز علمی از قبیل رابطة العالم الاسلامی و رئاسة ادارات البحوث العلمیة و الافتاء و الدعوة الارشاد، به ترویج آیین وهابیت و تعمیم آن در سراسر عربستان میپردازند و برخی مراکز علمی، فتواهای لازم برای احکام شرعی را بیتوجه به مذاهب مشهور اهل سنت (حنبلی، شافعی، حنفی و مالکی) صادر میکنند. و مردم نیز موظف به اطاعت و پیروی از آن هستند. 21
حوزههای علمیه و مراکز آموزشی ـ دینی
در کشور عربستان، چیزی به نام حوزه علمیه، آن گونه که در کشورهای شیعه نشین مرسوم بوده و هست، وجود ندارد. پس از استقرار دولت عربستان سعودی، دولت تلاش زیادی به عمل آورد تا غیر از مراکز دانشگاهی، مرکزیتی به عنوان حوزههای علمیه شیعه یا مدارس امام خطیب، چون الجامعات الاسلامیه در عثمانی و جامع الازهر در مصر به وجود نیاید.
در واقع، حوزههای علمی ـ دینی عربستان، شکل دانشگاهی تکامل یافته است؛ به گونهای که مروج آیین و مذهب رسمی وهابیت هم هستند.
در کشور عربستان، هرگونه فعالیت مذهبی، خارج از آیین وهابیت ممنوع است و به شدت با آن برخورد میشود. البته در میان وهابیان نیز گرایشهای مختلف تند روی افراطی، سنت گرا، معتدل و میانه رو وجود دارد. ارتباط و وابستگی شدید سیاسی، نظامی و اقتصادی کشور عربستان به امریکا، انگلستان، مسئله فلسطین، مسائل حج و برخورد با حجاج ایرانی در سال 1366 شمسی، جنگ عراق و ایران، مسئله افغانستان، گروه سپاه صحابه و گروه طالبان موجب اعتراض و شورشهای متعددی در شهرهای مکه، مدینه و مناطق دیگر، به ویژه مناطق شیعه نشین شده است. از این رو دولت سعودی در نصب مسئولان دینی سیاسی و اقتصادی دقت زیادی میکند تا مبدا مخالفان سیاستهای آل سعود، میدان و فرصت فعالیت بیابند.
مراکز انتشاراتی، رسانهای و کتابخانهای
حکام وهابی آل سعود، از تمامی امکاناتی که از استخراج بی حد و حساب نفت به دست میآید، در راه تبلیغ حکومت استبدادی سعودی و آیین منحرف وهابیت استفاده میکنند. از مهمترین فعالیتهای مراکز فرهنگی ـ رسانهای (رادیو، تلویزیون و مطبوعات)، تلاش برای عرضه نظام حکومتی آل سعود و آیین وهابیت، به عنوان بهترین تشکیلات اداری و مذهبی مورد علاقه مردم و هماهنگ با قرآن و سنت نبوی است. هرگونه تحقیق و پژوهشی که همگام با این برنامهها باشد، تهیه، تنظیم، منتشر، نگهداری و تبلیغ میشود و هرگونه تألیف و تحقیقی که با مذاهب دیگر، به خصوص شیعه دوازده امامی موافق باشد، به عنوان انحراف از دین اسلام و بدعت و کفر معرفی میشود و مردم را از نزدیک شدن به آن منع میکنند.
شش کتابخانه مهم و بزرگ در عربستان به وهابیون تعلق دارد و بیش از 117 مرکز انتشاراتی و چاپخانه در زمینه چاپ و انتشار کتاب و مجله در عربستان فعالیت دارند. بخش مهمی از کتابهای منتشره به رد عقاید مذهب شیعه و دشمنی و ضدیت با آن، به ویژه با انقلاب اسلامی ایران دارد که ناشران با دستور حاکمان وهابی با جدیت، آنها را چاپ و در داخل عربستان و خارج آن، در میان مسلمانان و غیر مسلمانان (بیشتر به صورت اهدایی) توزیع میکنند. 22
از مسائل مهمی که در بیشتر این کتابها به چشم میخورد و نویسندگان وهابی آن را مطرح میکنند، مسئله اختصاصی دانستن تفسیر اسلام و سنت نبوی به مرکز وحی (حرمین شریفین) و علما و ساکنان آن است و هر گونه عقیده و تفکری را که خارج از محیط حرمین، در سراسر جهان مطرح شود، باطل میدانند.
دانشمندان وهابی خود را متولیان و مفسران جهان اسلام میدانند و داعیه رهبری آن را دارند. آنان با فراخوانی متفکران و دانشمندان جهان اسلام و با در اختیار گذاشتن امکانات، در راه این هدف تلاش میکنند.
تبلیغ وهابی گری در خارج عربستان
تبلیغ وهابیت در کشورهای اسلامی، مسئله جدی است. انحرافات اساسی این فرقه علاوه بر اینکه از آرا و پندارهای پیشوایان سلفیگری (ابن تیمه و محمد بن عبدالوهاب) نشأت گرفته است، به عنوان ابزاری در دست استعمار گران و سیاستهای شیطانی امریکا و انگلستان قرار دارد و یکی از عوامل اصلی ایجاد اختلاف و تفرقه میان مسلمانان محسوب میشود. تفرقه و تشتت در دنیای اسلام، خواست استکبار جهانی به سر کردگی آمریکاست. و با تشدید آن، دشمنان اسلام و مسلمانان، بیشترین بهره را از ذخایر مادی و معنوی کشورهای اسلامی بردهاند.
اکنون بعضی کشورها را که وهابیان در تبلیغ آیین وهابیت در آنجا موفق بودهاند، مورد بررسی قرار میگیرد:
پاکستان
کشور اسلامی پاکستان، با چهار ایالات پنجاب، سرحد، سند و بلوچستان در همسایگی شرق ایران، با فرهنگ سنتی اسلامی و حاکمیتی حزبی، همواره مورد طمع و تجاوز استعمارگران خارجی بوده است.
مهمترین احزاب این کشور حزب «مردم»، «جماعت اسلامی»، «استقلال» و «نهضت اجرای فقه جعفری» هستند و این کشور به دو دلیل (فقر فرهنگی و نفوذ روحانیون متعصب و مخالف شیعه)، از عمدهترین مراکز تبلیغ وهابیت در میان کشورهای اسلامی است. گروههای پاکستانی وهابی مذهب، گاه به صورت حزب سیاسی، با نفوذ در دولت و گاه به صورت گروههای فرقه گرای تروریستی و گاه به صورت فعالیتهای فرهنگی عمل میکنند. بخش زیادی از روحانیان طرفدار آیین وهابیت در پاکستان، دروس دینی خود را در کشور عربستان گذرانده یا با حمایت مالی، سیاسی و فرهنگی سعودیها، به مسئولیتها و مناصب مهم دست یافتهاند. 23
سفارت و نمایندگیهای عربستان سعودی در پاکستان، همواره از فعالیتهای گروههای فرقهگرا و مخالف شیعیان، حمایت کرده و تعداد زیادی از جوانان این کشور را برای تحصیل در دانشگاهها و مراکز علمی عربستان جذب میکنند و از تأسیس گروههای تروریستی و حمایت مالی و سیاسی آنان غافل نیستند.
الف. گروه سپاه صحابه
«سپاه صحابه» نمونه کامل یک حزب تفرقه گرا و مورد حمایت عربستان در پاکستان است. این حزب در سال 1984 میلادی، توسط فردی به نام حق نواز جهنگوی، در شهر جهنگ (ایالت پنجاب) در زمان حکومت ژنرال ضیاء الحق تأسیس و با سرعتی بی سابقه، در سراسر کشور گسترش یافت. مراکز فعالیت سپاه صحابه (شهرهای سیالکوت، فیصلآباد و جهنگ و..)، مناطقی هستند که قبلاً محل فعالیت فئودالهای سنی مذهب بوده و تأسیس سپاه صحابه از ابزارهای فئودالهای سنی مذهب، برای مبارزه با شیعیان است. 24
از سوی دیگر، عربستان سعودی که پشتیبان سر سخت ضیاء الحق بود، از سپاه صحابه و فعالیتهای آنان حمایت مالی و سیاسی میکرد. از شعارها و اهداف تاسیس سپاه صحابه، دفاع از احترام به صحابه (گرایش وهابیان) و مبارزه با افکار شیعیان (به بهانه مخالفت با صحابه) و انقلاب اسلامی ایران است. تبلیغات گسترده و گمراه کننده آنها و کارهایی مانند آدم ربایی، سرقت مسلحانه، ترور، کشتار جمعی (بمبگذاری) و اعمال وحشیانه دیگر، موجب ایجاد وحشت و دلهره در میان شیعیان شده است. 25
ب. دکتر احسان الهی ظهیر
وی که متولد پاکستان است تحصیلات خود را در عربستان و با حمایت مالی وهابیان سعودی طی کرد. او از مهرههای تفرقهانگیز و از مبلغان فرقه وهابی و عامل قتل عام تعداد زیادی از شیعیان در مراسم عزاداری در پاکستان و کشورهای دیگر است. نمونههایی از آثار و تالیفات او در تبلیغ آرا و سیاستهای وهابیان و مبارزه با عقاید تشیع عبارت است از: الشیعة و اهل البیت، الشیعة و التشیع، الشیعة و القرآن و الشیعة و السنة.
ج. تاسیس مراکز فرهنگی، آموزشی و خیریه در ایالت بلوچستان پاکستان
وهابیان سعودی از شهریور ماه 1368، به بهانه کمکهای آموزشی و انسان دوستانه به مهاجران افغان در ایالات بلوچستان، مراکز متعددی تحت عنوان «موسسه الدعوة الاسلامیة»، «ادارة الاسراء»، «موسسة مکة المکرمة الخیریة» و «موسسة مسلم» تأسیس کردند و از طریق کمکهای مالی، فرهنگ ضد شیعی وهابیت و سیاستهای ضد ایرانی خود را تبلیغ میکردند. نیز از طریق توزیع کتاب، جلسات سخنرانی، فیلم، نوار و عکس به آوارگان و مهاجران سنی مذهب مقیم این ایالت آموزشهایی میداند. وهابیان از این راه به ترویج افکار و اندیشههای محمد بن عبدالوهاب در پاکستان میپردازند.
افغانستان
گروه طالبان از قوم پشتون (بزرگترین قوم افغانستان) هستند که به دست ارتش I. S. I، سپاه صحابه، جمعیت العلمای پاکستان و مدارس دیوبند (محل آموزش اندیشهها و پندارهای وهابیان) شکل گرفتند.
هر چند طالبان، مدعی استقرار شریعت غرّای محمدی (ص) هستند و خود را حنفی مذهب و صوفی مشرب قلمداد میکنند؛ ولی اعمالشان نشان دهنده احیای سنتهای قومی ـ قبیلهای 250 سال گذشته پشتونها است.
این باورها و سنتها شباهت زیادی با عملکرد وهابیان دارد، به طوری که شواهد موجود نشان حمایت کامل سیاسی، فکری و اقتصادی عربستان از آنها است. نام این گروه در دوازدهم اکتبر 1994 میلادی برای نخستین بار روی تلکس خبرگزاریها رفت و در سایه حمایت مالی و نظامی دولت پاکستان، امریکا، عربستان سعودی و امارات عربی متحده، توانستند مناطق وسیعی را از دست دولت اسلامی افغانستان خارج کرده، به تصرف خود در آورند. 26
نقش عربستان سعودی در ظهور و رشد طالبان
عربستان از زمانهای گذشته، به ویژه در زمان اشغال کشور افغانستان توسط شوروی (سابق)، به چند دلیل عمده به مسائل این کشور توجه داشته است:
1. ممکن بود در صورت ادامه اشغال، شوروی سابق بتواند، برای رسیدن به منافع نفتی خلیج فارس، اقدام کند.
2. ادامه اشغال و گسترش نظام کمونیستی، اعتقادات مسلمانان جهان و افغانستان را در معرض خطر قرار میداد.
3. ادامه اشغال افغانستان و حمایت ایران از گروههای جهادی شیعه، با ایفای نقش ام القرایی عربستان سازگار نبود.
4. مسئله رقابت با نفوذ رو به گسترش جمهوری اسلامی ایران در کشورهای آسیای میانه، به ویژه پس از فرو پاشی شوروی و نظام کمونیستی آن مطرح بود.
با توجه به دلایل مزبور، عربستان به طور جدی، در مسائل افغانستان دخالت کرد؛ به گونهای که در سالهای 1994 ـ 1992 مبلغ دو میلیارد دلار به پشتونها کمک مالی کرد. 27 و در حمایت از گروههای جهادی مخالف ایران، مبلغ 150 میلیون دلار به دولت ربانی ـ شاه مسعود کمک کرد. * همچنین دولت عربستان در کنار پاکستان، به حمایت مالی و نظامی از جنبش طالبان پرداخت و بخش عمده مبلغ هفتاد میلیون دلاری خرید تسلیحات نظامی طالبان را بر عهده گرفت.
عربستان در پشتیبانی از طالبان، دو انگیزه اساسی داشت: نخست آنکه عربستان خود را ام القرای جهان اسلام میداند و کمک به مسلمانان را نوعی وظیفه دینی و الهی برای خود معرفی میکند.
انگیزه دوم، رقابت بانفوذ رو به رشد ایران در افغانستان و آسیای مرکزی، و منزوی ساختن جمهوری اسلامی ایران بود که خود را ام القرای جهان اسلام میداند. 28
دولت عربستان در تاریخ 26/5/1997 به شکل صریح ضمن به رسمیت شناختن حکومت خودخوانده گروه طالبان، سفارت ریاض در افغانستان را تحویل آنها داد.
ادامه دارد
مسلک جعلی وهابیت، بیش از دو قرن است که همچون موریانهای، به دنبال تخریب دین و تهی نمودن آن است. مسلکی که به هیچ وجه سازگاری عقلایی ندارد و با روشهای ملایم با فطرت عقلا کاملاً بیگانه است. 1 وهابیت از فرق نسبتاً نو پای اسلامی است، که در زادگاه اسلام، یعنی در عربستان رشد یافته و به دلیل پشتوانه قوی سیاسی و اقتصادی، در حال گسترش به دیگر نقاط اسلامی است. از آنجا که پیروان این فرقه، تنها خود را بر حق دانسته و پیروان مذاهب دیگر اسلامی را کافر، مشرک و خارج از حوزه اسلام میشمرند، اهمیت مطالعه و تدقیق در اصول فکری این مکتب آشکار میگردد. 2
تاریخچه وهابیت
در آغاز قرن هشتم هجری، فردی موسوم به احمد بن تیمه، بر برخی سنن و عقاید رایج مسلمانان انگشت اعتراض نهاد و گرایش به آنها را مایه شرک و دوری از توحید پنداشت. 3
در نتیجه عالمان و فقیهان مذاهب مختلف بر او سخت گرفتند و وی را طرد و حبس کردند تا اینکه در زندان در گذشت. 4
احمد بن تیمه بخدی (پایه گذار وهابیت)، در سال 661 هجری قمری پنج سال پس از سقوط خلافت بغداد در حرّان که از توابع شام است، به دنیا آمد. تحصیلات نخستین را تا 17 سالگی در آن سرزمین به پایان برد. در آن روزگار که حمله مغولان به اطراف شام، ترس عجیبی در دلها افکنده بود، خانواده ابن تیمه، حرّان را به سوی دمشق ترک کردند و در آنجا اقامت گزیدند. تا سال 698 هـ ق چیزی از احمد شنیده نشد؛ ولی از آغاز قرن هشتم هجری. ق افکار مخرب وی ظهور و بروز یافت؛ به خصوص زمانی که ساکنین حماة از وی خواستند، آیه «الرحمن علی العرش استوی» را تفسیر کند. وی در تفسیر این آیه، برای خداوند جایگاهی در فراز آسمانها که بر عرش و سریری متکی است، تعیین کرد. انتشار پاسخ ابن تیمه در دمشق و اطراف آن غوغایی به راه انداخت؛ به طوری که علمایی چون جلال الدین حنفی، قاضی وقت، محاکمه وی را خواستار شد. ابن تیمه، پیوسته افکار عمومی را به نظرات خلاف مشهور و رایج خود متشنج و پریشان میکرد، تا اینکه بالاخره در سال 705 هـ. ق در دادگاه محکوم و به مصر تبعید شد. وی در سال 707 از زندان آزاد شد و سال 712 به شام بازگشت و در آنجا به نشر افکار و نظریات خود پرداخت تا اینکه مجدداً در سال 721 به زندان محکوم شد و در سال 728 در زندان مرد. 5
تداوم افکار ابن تیمه توسط محمد بن عبدالوهاب
اندیشههای باطل ابن تیمه، پس از مرگ وی نابود نشد و برخی شاگردان او مسیر استادشان را طی و مذهب وی را ترویج کردند. البته بحثها و آموزههای آنان به شکست انجامید و چندان اثری در میان مسلمانان نداشت6 تا اینکه حدود پانصد سال بعد، آرای وی توسط فردی معروف به عبدالوهاب، از انزوا و گمنامی به در آمد و با ترویج آن به وسیله قدرت شمشیر، موجی نو از تفرقه و کشتار میان مسلمانان به راه انداخت.
متأسفانه طرح مجدد افکار ابن تیمه از سوی محمد بن عبدالوهاب (1206 ـ 1115 هـ. ق) در شرایط و اوضاع تاریخی بسیار نامناسبی صورت گرفت؛ چنان که گویی اساساً وضع این افکار، برای ایجاد شکاف و اختلاف میان مسلمین، آن هم در بدترین اوضاع و شرایط تاریخی بود. ترویج آرای ابن تیمه از سوی محمد بن عبدالوهاب (که عنوان مکتب وهابیت را به خود گرفت) و سپس حمله وهابیان با پشتیبانی سیاسی ـ نظامی شیوخ برخی قبایل بخد، به مناطق مسلمان نشین حجاز، عراق، شام و یمن، در دهههای نخست قرن 13 هجری صورت پذیرفت. این در حالی بود که امت اسلامی از چهار سو، مورد هجمه و حمله شدید استعمار گران مسیحی قرار داشت. انگلیسیها، فرانسویها، روسها و آمریکاییها، هر یک گرگ صفتانه، امت مظلوم و پریشان اسلامی را مورد حمله قرار داده بودند.
در چنین دوران سختی که مسلمانان به همدلی و همکاری بر ضد دشمن مشترک نیاز حیاتی داشتند، محمد بن عبدالوهاب، مسلمانان را به جرم شفاعت خواهی از پاکان و زیارت قبور اولیای خدا، مشرک، بت پرست و واجب القتل خواند عربهای بادیه نشین را برانگیخت که مناطق شیعه نشین و سنی نشین حجاز، عراق، شام و یمن را به خاک و خون بکشد و اموال مسلمانان را به عنوان غنیمت جهاد با کفار به غارت برند.
نکته بسیار عجیب و غیر قابل هضم در این کار، جریان فتوای محمد بن عبدالوهاب به تکفیر مسلمانان جهان و تشویق پیروان خویش، به قتل و غارت آنان، به اتهام شرک و بت پرستی است که صحنههای جانگدازی در طول دو قرن اخیر پیش آورده است. چنین فتوایی در میان پیروان ادیان الهی کمتر سابقه دارد. 7 خشونت و وحشیگری که در ذات این مکتب نهفته و مظاهر آن در حمله و کشتار بی سابقه مردم مظلوم کربلای معلا، در سال 1343 هـ ق که حدود 7000 نفر از علما، سادات و مردم را قلع و قمع کردند، نمودار گشته است. 8
بدین ترتیب شاهد آن هستیم که متاسفانه چگونه بر جنایات محمد بن عبدالوهاب و حاکمان سیاسی هم عصرش، نام جهاد فی سبیل الله و اصلاح دینی نهاده میشود و تصرفات سیاسی صبغه مذهبی مییابد. این است که از همان ابتدا، حکومت سعودی با وهابیت پیوندی عمیق خورده، هر یک از این دو برای تقویت خود، به دفاع و طرفداری از دیگری میپردازند.
برای روشنتر شدن کیفیت همکاری علمای وهابی با دولت حاکم، سخن الیاسینی را عینا نقل میکنیم: «تعالیم وهابی، حکومت سعودی را در جزیرة العرب محکم و استوار کرد. محمد بن عبدالوهاب تاکید بسیار داشت که اطاعت حکام واجب است؛ حتی اگر ظالم باشند. اوامر حکام، تا زمانی که با قواعد دین تضاد و مخالفتی نداشته باشد، باید اطلاعت شود و علما قیم و مسئول شرح و تفسیر آن قواعد هستند. عبدالوهاب، صبر در برابر ظلم حکام را توصیه میکرد و از قیام مسلحانه علیه حکومت نهی میکرد...».
وهابیون در مورد مسئله اطاعت از هر حاکمی ـ خواه ظالم خواه عادل ـ به احادیث و عمل برخی صحابه استناد میکنند؛ از جمله آنکه «الجهاد واجب علیکم مع کل امیر برا کان او فاجراً» حال آنکه این تفکر مخالف قرآن است و آیات بسیاری، تبعیت از ظالمان را معصیت میداند و از آن نهی میکند. از جمله آیه «ولا تعاونوا علی الاثم و العدوان...» (مائده /2) احادیث نیز از اطاعت مخلوق گناهکار نهی میکنند: «لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق». 9
نظرات و دیدگاههای محمد بن الوهاب
اقسام توحید از نظر محمد بن عبدالوهاب
توحید، موضوع محوری مذهب وهابیت است؛ به گونهای که محمد بن عبدالوهاب آن را همان دین اسلام و دین الله میشمرد. 10 در واقع تقسیمبندی و تعریف او از توحید شالوده دیدگاههای او است. از این رو به جهت اهمیت بحث، به تفصیل به این موضوع میپردازیم. تقسیمی که محمد بن عبدالوهاب از توحید ارائه داده، در آثار خود او متفاوت است. وی در برخی رسالاتش، توحید را به دو بخش روبوبی و الوهی تقسیم میکند. 11 و در برخی نوشتههایش، آن را شامل سه بخش ربوبی، الوهی و اسماء و صفات میداند. از این رو در کتبی که پیرامون عقاید وی تالیف شده نیز، هر دو شق تقسیم به چشم میخورد.
همین امر موجب شده که ابن مرزوق بگوید: محمد بن عبدالوهاب در تقسیم توحید، در سه موضع آن را به دو بخش تقسیم کرده و در یک موضوع آن را دارای سه اصل دانسته است. همین بیثباتی و تذبذب، دال بر جهل او نسبت به اصول دین است و اگر گفته میشود که این مسئله تغییر در اجتهاد و رسیدن به تقسیمبندی جدیدی است، پاسخ این است که این گفته فاسد است، زیرا اجتهاد در فروع است؛ نه در اصول.
الف. توحید ربوبی: عبدالوهاب در نامهای به عبدالله بن سحیم مینویسد: «توحید ربوبی آن است که خدای سبحان، در خلق و تدبیر ملائکه، انبیا و موجودات دیگر متفرد است و این حقی انکارناپذیر است؛ اما انسان با این اعتقاد مسلمان نمیشود، چرا که اکثریت مردم به این مسئله معترف هستند. آن گونه که در قرآن آمده است: «ولئن سالتهم من خلق السموات و الارض و سخر الشمس و القمر لیقولن الله» (عنکبوت /61). در حقیقت توحید ربوبی وحدت و یگانگی خدا در عمل، خلق، تدبیر و تصرفات است. 12
ب. توحید الوهی: عبدالوهاب توحید الوهی را آن میداند که جز خدا پرستیده نشود؛ نه هیچ ملک مقربی و نه هیج نبی مرسلی. توحید الوهی آن است که تمامی صور عبادت انسان باید مختص خدا باشد. محمد (ص) شایسته عبادت نیست، بلکه رسولی است که باید تبعیت شود.
ج. توحید اسما و صفات: این قسم از توحید، با خصوصیات و صفات خدا سر و کار دارد و در بر دارنده اعتقاد به صفات خدا که در قرآن آمده است؛ مانند: الرحمن الرحیم، الواحد الاحد، علی العرش استوی (یونس /5). پس از این سخنان محمد بن عبدالوهاب، چنین نتیجه میگیرد: «کسانی که به انبیا و اولیا متوسل میشوند، از آنان شفاعت میجویند و هنگام سختیها آنان را میخوانند، در واقع عبادت کنندگان و پرستندگان همان انبیا هستند... در توحید ربوبی این افراد خللی وارد نشده؛ اما توحید الوهی آنان از بین رفته است، زیرا عبادت مختص خدا را ترک کردند و این مسئله در مورد زوار قبور و متوسلان به آنها که چیزی را از آنها درخواست میکنند که جز خدا بر آن قادر نیست نیز صادق است.
از همین جاست که پای تکفیر مسلمانان و مساوی قرار دادن توسل و استغاثه، با شرک به میان کشیده میشود. وهابیون در مورد صفات خدا، به ظاهر نصوص (کتاب و سنت) بسنده میکنند و تفسیر و تاویل آیات را نمیپذیرند و حتی تأویل را کفر و کذب به خدا و رسول میدانند؛ البته تشبیه صفات خدا به صفات مخلوقان را نیز قبول ندارند؛ از این رو آیاتی چون «بل یداه مبسوطتان» (مائده /64)؛ «واضع الفلک باعیننا» (هود /37)؛ «و جاء ربک و الملک صفا صفا» (فجر /22) و... بر ظاهر حمل کرده، خدا را دارای اعضا میدانند و نشستن، ایستادن، خندیدن و صحبت کردن را در مورد خدا صادق میدانند 13.
توسل جستن به پیامبران و اولیا
به گفته سید محسن امین، مسئله توسل به چند صورت تحقق مییابد: نخست آنکه انسان خود پیامبر را واسطه درگاه الهی قرار دهد؛ دو آنکه به احترام پیامبر و منزلت او، انسان حاجتی را بخواهد و سوم آنکه خدا را به پیامبر و جان او سوگند دهد. 14
البته همه این سه قسم، به یک چیز باز میگردد و آن اینکه پیامبر (ص) را به علت احترام و منزلتی که نزد خدا دارد، میان خود و خدا وسیله و واسطه قرار دهیم.
وهابیها با توسل، به هر شکل آن، کاملاً مخالف بوده، آن را شرک اکبر میدانند. به اعتقاد محمد بن عبدالوهاب، توسل نمیتواند، بی اجازه و رضایت خدا به دست آید، چرا که شخص پیامبر نمیتوانست بدون اراده خداوند، آنهایی را که خود میخواهد، هدایت کند و نیز اجازه نداشت، برای مشرکان طلب بخشایش کند. همچنین عمل طلب از مردگان و توسل به آنها نیز منع شده است 15.
علمای وهابی میگویند: «توسل به غیر خدا، زیارت قبور و نماز خواندن در مکانی که قبر پیش روی انسان باشد، مخالف توحید است، لازمه توحید آن است که به غیر خدا متوسل نشود و از غیر او استمداد نگردد؛ اگر چه پیامبر اسلام باشد. چه توسل، شفاعت و زیارت قبور از سنت پیامبر و سلف صالح نرسیده و قرآن نیز این عقیده را شرک میداند». 16
این قیاسها به چند دلیل باطل است:
1. در این قیاسها، پیامبر یا اولیای خدا، به جای بتها گذاشته شدهاند.
2. مؤمنان و متوسلان به نبی (ص)، همانند بت پرستان و بی اعتقادان به خدا فرض شدهاند.
3. توسل، استغاثه و شفاعت، با واژه «عبادت» هم معنی گرفته شدهاند؛ در حالی که هر یک معنای خاص خود را دارند.
شفاعت
محمد بن عبدالوهاب در کشف الشبهات، درباره مسئله شفاعت چنین آورده است: «ما منکر شفاعت نیستیم، بلکه پیامبر را شفیع دانسته، به شفاعت او امیدواریم؛ اما شفاعت برای خداست و جز به اذن خدا کسی توانایی شفاعت کردن را ندارد». 17 به عبارتی وهابیان طلب شفاعت از کسانی را که خدا برای آنان حق شفاعت قرار داده (مانند پیامبران، صالحان و ملائکه)، منع کرده و درخواست شفاعت را کفر دانستهاند و به همین جهت، خون و اموال شفاعت خواهان را مباح شمردهاند. 18
این گونه اظهارات وهابیان در مورد شفاعت مردود است، زیرا آنان در سخنان خود استنباط جزیی یا بریده از قرآن ارائه میکنند؛ برای مثال آیه «فلا تدعوا مع الله احداً» که بخشی از آیه 18 سوره مبارکه جن است، به صورت منفصل آورده شده تا مراد نویسنده را تامین و معنی توسل و استغاثه را افاده کند؛ حال آنکه کل آیه چنین است: «و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احداً» و مقصود از دعا در این آیه، عبادت کردن است؛ نه خواندن و ندا.
مسئله دیگر اینکه چه کسی در شفاعت، پیامبر یا اولیای الهی را رب که اله و مبدأ خود شمرده است یا اینکه چه کسی در شفاعت، پیامبر و اولیای الهی را مستقل در اثر خوانده است؟
بدعت
بدعت از دیگر موضوعاتی است که وهابیون به آن پرداختهاند. هر عقیده یا عملی که بر پایه قرآن، سنت یا عمل صحابه پیامبر بنا نشده باشد، بدعت نام دارد. محمد بن عبدالوهاب تمامی صور بدعت را رد کرده است. وی اعمالی چون برگزاری جشن برای میلاد پیامبر، توسل، خواندن فاتحه پس از نمازهای روزانه و بسیار اعمال دیگر را بدعت میشمرد و در این باره به آیه 21 سوره احزاب استناد میکند: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیراً» این آیه بر همه مسلمانان واجب میکند که جمیع عقاید و اعمالشان را از قرآن و سنت پیامبر برگیرند. همچنین وی برای رد بدعت به حدیث «کل بدعة ضلالة و کل ضلالة فی النار» استناد میکند.
در حالی که در اسلام، احکام شرعی یکی از این چند وجه را دارند: وجوب، حرمت، کراهت، استحباب، و اگر عملی مشمول هیچ یک از این احکام نباشد، مباح است.
هر گاه دلیلی مبنی بر حرمت، وجوب، کراهت یا استحباب عملی از سوی شارع وارد نشده باشد، اصل بر مباح بودن آن است که آن را «اصالة الاباحة» میگویند. در مقابل این قاعده که در فقه شیعه جاری میشود، محمد بن عبدالوهاب، «اصالة الحظر» یا «اصالة المنع» را جعل کرده است. وی بسیاری اعمال، از جمله تزیین مساجد را چون در سنت موجود نبوده، بدعت و حرام میداند. 19
تکفیر مسلمانان
از مهمترین اصول مذهب وهابیون، تکفیر مسلمانان دیگر و هر مسلمانی است که با عقیده آنان هم رأی نباشد. برای تصریح نظر وهابیون به سخنانی از عبدالوهاب استناد میشود: «کسانی که به غیر خدا متوسل میشوند، همگی کافر و مرتد از اسلام هستند و هر کس که کفر آنان را انکار کند، یا بگوید که اعمالشان باطل است؛ اما کفرنیست، خود حداقل فاسق است و شهادتش پذیرفته نیست و نمیتوان پشت او نماز گزارد. در واقع دین اسلام، جز با برائت از اینان و تکفیرشان صحیح نمیشود. انسان با ظلم از اسلام خارج میشود و به فرموده قرآن، «ان الشرک لظلم عظیم» (لقمان /13). اینکه به ما میگویند: ما مسلمانان را تکفیر میکنیم، سخن درستی نیست، زیرا ما جز مشرکان، را تکفیر نکردهایم».
محمد بن عبدالوهاب در پاسخ به کسانی که میگویند: تکفیر مسلمانان با انجام گناه جایز نیست میگوید: «مسلمانان با شرک کافر میشوند... در ضمن بسیاری بودهاند که اهل شریعت و نماز و روزه و مجاهده بودند؛ اما در عین حال، اهل آتش و عذاب بودند. از جمله، منافقان و خوارج که علی (ع) با آنان جنگید. همچنین کسانی که د رحق علی (ع) غلو کردند، به فرمان علی (ع) سوزانده شدند. نیز اهل رده که زکات نمیپرداختند و صحابه با آنها جنگیدند، همه از این دستهاند».
بطلان این سخنان بر همگام آشکار است؛ با این همه، دلایلی را در رد آنها بیان میکنیم. شیخ سلیمان بن عبدالوهاب در کتاب الصواعق الالهیه، در تعریف کفر چنین آورده است: «کفر زمانی حاصل میشود که انسان با زبان سب حضرت رسول کرده، از دین بیزاری بجوید، یا آگاهانه انکار احکام دین کرده و کفر را بر ایمان ترجیح دهد. این کفری است که هر مسلمانی بر آن صحه میگذارد».
همچنین او به برادر خود ـ محمد بن عبدالوهاب ـ چنین ایراد میگیرد: «اعمالی همچون نذر، ذبح، توسل، تبرک به قبور و...، بر فرض آنکه حرام باشند، دلیلی در شرع وجود ندارد که این اعمال را شرک، آن هم شرک اکبری که قرآن موجب حبط عمل میداند، بر شماریم و به واسطه آن خون و مال مسلمانی را حلال کنیم».
وهابیون که همیشه دیگر مسلمانان را به خوارج تشبیه میکنند، خود وضعیتی مشابه آنان دارند، زیرا روش، فتاوا و سیاستی که در قبال امت اسلام در پیش گرفتند، در امتداد روش خوارج است، زیرا همانند خوارج، برداشتی غلط و بسته از اسلام، قرآن و خلافت الهی دارند و از روی جهل و بی خردی، به تکفیر مسلمانان پرداخته، ریختن خون و غارت اموال آنان را مباح میدانند. 20
ادامه دارد
*این پرسشی است که بارها به ذهن هر شهروندی خطور کرده و هرکس به تناوب آگاهی خود از این دو واژه، پاسخی برای آن دست و پا کرده است.
یکی فکر میکند که بسیج محلی برای آموزش و سازماندهی افراد مسلح برای دفاع از امنیت کشور است، دیگری بسیج را کانونی برای برقراری نظم عمومی میشناسد، نفر سوم می اندیشد که بسیج، مرکز تقویت و تحکیم باورهای فرهنگی و اعتقادی و فضایل اخلاقی است، یکی هم گمان می کند از طریق بسیج میتوان کالاهای اساسی و کمیاب را میان شهروندان توزیع کرد، آن یک به هنگام اجرای یک طرح گسترده و همگانی واکسیناسیون، یاد بسیج میافتد و بالاخره کسانی هم هستند که از دریچه این شعار به بسیج نگریستهاند: «توپ، تانک، بسیجی دیگر اثر ندارد» به زعم اینان هم لابد، بسیج، کانون خشونت و سرکوب بسیجی چیزی معادل توپ و تانک قلمداد میشود! اما به راستی بسیج چیست و بسیجی کیست که تا این حد متنوع دربارهاش قضاوت شده و میشود؟
نیروی مسلح، آیا نشانی درست و کاملی از بسیج است در این صورت، تفاوت آن با ارتش و سپاه چیست؟ یا اگر او را به عنوان حافظ نظم اجتماعی معرفی کنیم، پس نیروی انتظامی چه میشود؟ همین طور با وجود مراکز فرهنگی نظیر وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات، حوزهها و کانونهای دینی و فرهنگی دیگر، بسیج در این زمینهها چه کاره است؟ با وجود وزارت بازرگانی و سازمانهای صنفی اقتصادی و غیره چه جایی برای بسیج اقتصادی است؟ وقتی امور بهداشتی و درمانی یاری رسانی و مددکاری اجتماعی متولیانی همچون وزارت بهداشت و درمان، بهزیستی، کمیته امداد دارد، دیگر چه نیازی به بسیج و بسیجیان است که پای در این میدانها نهند؟
به نظر میرسد هنوز به تعریف درستی درباره بسیج نرسیدهایم. شاید اشتباه اساسی این است که به بسیج از زاویه یک سازمان و تشیکلات نگاه شده و کسانی گمان کردهاند که بسیجی یعنی کارمند و کارگزار موظف و مواجببگیر. با این دید، خیلی زود میتوان نتیجهگیری کرد که با وجود سازمانهای مشخص در هر یک از آن زمینهها، ضرورتی برای یک تشکیلات موازی وجود ندارد.
اما حقیقت بسی فراتر از آن چیزی است که در ذهن سطحی نگر و ساده انگار ما جلوه کرده است. بسیج یک مکتب فکری و چارچوب عملی برای زندگی اجتماعی و کارزار در این دنیای پرآشوب و فتنه است و بسیجی بودن یعنی آگاهی از رمز و راز این کارزار و آماده ساختن خود برای دست و پنجه نرم کردن با موانع و مشکلات و فراهم کردن شرایط زیستنی پاک و زیبا در دنیایی سرشار از مسئولیت و تعهد.
از این منظر، بسیج، قلعه مستحکمی است به گستره تمامی کشور که تمامی شهروندان و مدیر آن به فراخور حال، وظیفهای در حفظ امنیت، رونق معیشت، تحکیم فرهنگ و فضیلت،آبادانی و رشد و شکوه و عظمت مادی و معنوی آن برعهده دارند. در این مکتب، انسانها با خالی کردن دل خود از هواها و اغراض شخصی، به خدا و منافع خلق خدا میاندیشند، اقتدار و امنیت جامعه را نه در سایه در یوزگی قدرتهای بیگانه، بلکه از رهگذر اتکا به توانایی های خویش جست و جو میکنند.
در جامعه بسیجی، منافع باندی و حزبی راهبر و چراغ هدایت دست اندرکاران نیست، بکله مسئولان برای خدمت بیریا و خالص به بندگان خدا، با یکدیگر مسابقه میدهند.
در جامعه بسیجی، نه تنها از جنگ قدرت خبری نیست بلکه، افراد به دلیل اعتقاد به تصدی امور توسط شایستهترینها، از زیر بار ریاست طفره میروند و دیگران را برخود مقدم میدارند.
در جامعه بسیجی، نه تنها از حیف و میل، دزدی و اختلاس و سوء استفاده از امکانات عمومی به نفع خود و خویشاوندان و نزدیکان خبری نیست، بلکه کارگزاران حکومتی مقیدند به هر نسبت که موقعیت و شغل بالاتری دارند، از امکانات و مواهب مادی کمتری برخوردار باشند نه اینکه چون مدیران بیش از دیگران زحمت میکشند، باید میزان برخورداریشان هم چندین و چند برابر زیردستان باشد. قناعت در چنین مکتبی، حرف اول را میزند بسیجیها مصداق همان کلام معصوم (ع) هستند که مؤمن در عین بهرهرسانی بسیار به دیگران، هزینهاش بسی اندک است.
در جامعه بسیجی، رشوه، پارتی بازی، زد و بند و توطئه، تبعیض و حق کشی جایی ندارد همه میتوانند امیدوار باشند که برای رسیدن به حقوق خویش، از یاری دیگر شهروندان برخوردارند و نیازی نیست که برای به چنگ آوردن حق خود، بر چهره این و آن پنجه بکشند.
در جامعه بسیجی، هر کس داناتر، دانشمندتر، با تقواتر، قویتر و خوش اخلاقتر باشد صلاحیت بیشتری برای تکیه زدن بر کرسی مسئولیت خواهد داشت و چاپلوسان و تملق گویان و عناصر ضعیفالنفس را راهی به مناصب حکومتی نیست.
انقلاب، بسیج و بسیجی را این گونه تعریف کرد و امام با همین دید بود که آرزو میکرد، خداوند او را با بسیجیانش محشور کند.
آری، قرار بود همه کشور، اردوگاه و پادگان بسیج باشد و امور نظام در دستان با کفایت و لایق بسیجیان تدبیر و اداره شود. قرار بود اندیشه بسیجی بر مقدرات کشور سایه افکن شود، قرار بود مجلس، دولت، دستگاه قضایی و حتی نیروهای مسلح نیز هر یک شعبه ای از بسیج باشند نه اینکه بسیجی ها را با تیر سه شعبه انزوا، کینه توزی و هتک شخصیت از جامعه برانند و چون چنین شد، دیدیم و دیدید که شد آنچه شد…
قسمت اوّل
سِر شاپور ریپورتر اکنون 81 ساله است.از زمان تدوین زندگینامه او و پدرش، سِر اردشیر ریپورتر، تا به امروز قریب به 12 سال است که برای شناخت جامع تر و دقیق تر این دو شخصیت مرموز و مؤثر تاریخ معاصر ایران تلاش می کنم. حاصل کار بیش از یکهزار برگ سند است که در مجموع از ارزش تاریخی یگانه برخوردار می باشد.
در سال 1377 کتابی مرموز و قابل تأمل در تهران منتشر شد با عنوان به دام افتاده: بزرگ ترین رویارویی جاسوسی شرق و غرب در تهران. این کتاب حاوی بخشی از خاطرات یک مأمور اطلاعاتی بریتانیا در ایران است و ماجرای ستیز او با مأموران مخفی شوروی در سال 1354. هر چند نویسنده نام مستعار "آرین رنجی شری" را بر خود نهاده، ولی مطالعه کتاب خواننده مطلع را «با قاطعیت» به این نتیجه می رساند که «مؤلف کسی جز شاپورجی ریپورتر فرزند اردشیرجی نیست.»
قسمت دوّم
سند بیوگرافیک شاپور از اهمیت تاریخی فراوان برخوردار است به ویژه در آنجا که جایگاه شاپور را در مقام رئیس عملیات داخلی (عملیات صحنه) در طرح مشترک سیا و ام. آی. 6 برای کودتای 28 مرداد 1332 بیان می دارد. با اتکا بر این سند امروزه ما می توانیم ابعاد ناشناخته و جدیدی از کودتای 28 مرداد را ترسیم کنیم.
قسمت سوّم
شاپور ریپورتر در تمامی دوران دو ساله اوجگیری نهضت نفت در ایران، در سمت معلم زبان انگلیسی ملکه ثریا و همبازی تنیس شاه، به طور منظم و بدون ایجاد سوءظن به دربار تردد داشت و با شاه به طور مستقیم مرتبط بود.
قسمت چهارم
دولت اتلی در قبال جنبش ملّی شدن صنعت نفت در ایران رویه ای مسالمت جویانه و معتدل داشت و راهکارهای خشونت آمیز را نمی پذیرفت. به تبع همین نگرش است که اتلی با طرح "عملیات باکانیر" موافقت نکرد. این طرح را شعبه خاورنزدیک ام. آی. 6 به ریاست جرج کندی یانگ برای ساقط کردن دولت مصدق و سرکوب جنبش ملّی در ایران تهیه کرده بود. یانگ اندکی بعد قائم مقام ام. آی. 6 شد و نقش بزرگی در هدایت کودتای 28 مرداد به دست گرفت. او در سال های پسین با شاه و دوست و همکار دیرین و صمیمی اش، سِر شاپور ریپورتر، رابطه نزدیک داشت.
قسمت پنجم
در سند بیوگرافیک شاپور ریپورتر، مسئولیت های وی در دوران جنبش ملّی شدن صنعت نفت (1950-1953) چنین عنوان شده است: «در دوران بحران نفت و برای یک دوره سه ساله به وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا مأمور شد و در مقام مشاور سیاسی هندرسون، سفیر کبیر، خدمت کرد. او در تمامی دورانی که به سرنگونی مصدق انجامید مسئولیت عملیات در صحنه را به عهده داشت...»
اسناد شاپور ریپورتر ادعای ویلبر را نقض می کند و نشان می دهد که شاپور، در چارچوب عملیات مشترک ام. آی. 6 و سیا، بسیار زودتر از نوامبر 1952 در سفارت آمریکا در تهران مأموریت یافت.
قسمت ششم
در 11 نوامبر 1969/ 19 آبان 1348 نشان طریقت امپراتوری بریتانیا (OBE) در کاخ باکینگهام به شاپور ریپورتر اعطا شد بی آن که جنجالی در پیرامون آن برانگیخته شود؛ و در 20 مارس 1973/ 29 اسفند 1351 شاپور نشان شهسوار فرمانده طریقت امپراتوری بریتانیا (KBE) را از ملکه الیزابت دوّم دریافت داشت.
قسمت هفتم
تاریخنگاری معاصر در زمینه شناخت دو کودتایی که سرنوشت تاریخی ایران را در سده بیستم میلادی رقم زد با دشواری هایی مواجه است که از عدم دستیابی به اسناد سرویس های اطلاعاتی مرتبط با این دو حادثه ناشی می شود. به رغم گذشت بیش از هشت دهه از کودتای 3 اسفند 1299، سرویس اطلاعاتی بریتانیا، که نقش اصلی را در این حادثه داشت، تاکنون هیچ سندی در این زمینه منتشر نکرده و همین رویه را در قبال کودتای 28 مرداد 1332 در پیش گرفته است.
قسمت هشتم
تاریخچه ویلبر به طور رسمی از سوی سازمان سیا انتشار نیافته و ناشر آن روزنامه نیویورک تایمز است. بنابراین، سند فوق فاقد مهر رسمی ویژه اسناد "از طبقه بندی خارج شده" (declassified) است و در واقع به نحوی عرضه شده که فاقد ارزش حقوقی و غیرقابل ارائه به محاکم بین المللی باشد.
قسمت نهم
نقش اصلی برادران رشیدیان در عملیات کودتا جنجال آفرینی و جلب توجه همگان به سوی خویش بود تا در سایه این انحراف شبکه های پنهان ام. آی. 6 با فراغ بال کار خود را پیش برند. دکتر مصدق نیز، با شناختی که از شخصیت و روحیات برادران رشیدیان داشت، هدایت عملیات براندازی علیه خود را در قواره ایشان نمی دید و لذا به طور جدّی متعرض شان نمی شد. اغراق ها و شایعه پراکنی ها دربار? نقش برادران رشیدیان سهم بزرگی در غیرجدّی کردن خطر کودتا داشت. بدینسان، برادران رشیدیان، از همان زمان، شهرتی بسیار بزرگ تر از عملکرد واقعی خود یافتند و عملاً به نام رمزی بدل شدند برای تمامی مأموران و شبکه های اینتلیجنس سرویس در ایران. در منابعی که بعدها از سوی سرویس های اطلاعاتی بریتانیا و ایالات متحده منتشر شد، از این شهرت استفاده شد و تمامی عوامل متنفذ ام. آی. 6 در ایران در زیر یک نام رمز قرار گرفتند: "برادران رشیدیان" !
قسمت دهم
عوامل ایرانی "اختصاصی" و "انحصاری" سیا، که کرمیت روزولت و دونالد ویلبر دربار? آنان لاف می زنند و از اهمیت جایگاه و نقش ایشان در کودتا سخن می گویند، برای مورخان ایرانی نمی توانند ناشناخته باشند. کسانی چون اسفندیار بزرگمهر، حسن ارسنجانی و احمد آرامش از سال های 1320 با سرویس اطلاعاتی آمریکا ارتباط داشتند. آنان در سال های 1328- 1332 در پیرامون رؤسای ایستگاه سیا در تهران، جرالد دوهر، راجر گویران و سپس جو گودوین گرد آمدند و در پیشبرد طرح های سرویس اطلاعاتی آمریکا ایفای نقش کردند. همینان بودند که به صعود رزم آرا یاری رسانیدند؛ ژنرالی که به عنوان رقیب شاه و آلترناتیو ایالات متحده برای ایجاد یک حکومت نظامی مقتدر و باثبات در ایران شناخته می شد. و بعدها، همینان بودند که در پیوند با گراتیان یاتسوویچ به رغم خواست شاه به صعود علی امینی کمک کردند. برخی از این افراد تشنگان قدرتی بودند که برای تحقق امیال خود کژترین راه را برگزیدند. آنان، شاید به تأثیر از بدآموزی های نخستین آموزگارشان، جرالد دوهر، دچار توهّمات شدید "ضدانگلیسی" شدند و گمان بردند که میان ایالات متحده و بریتانیا خصومت ژرفی وجود دارد که از آن می توان سودهای کلان برد؛ و به این دلیل نیز از صحنه سیاست ایران حذف شدند.
بخش تبلیغاتی عملیات بدامن شامل درج مقالات و کاریکاتورهای ضد کمونیستی در روزنامه های ایران و تهیه و توزیع کتب و جزوات علیه اتحاد شوروی و حزب توده و پخش شایعات در این زمینه و اقدامات مشابه بود.
بخش سیاسی عملیات بدامن حملات مستقیم به متحدان شوروی در ایران و "عملیات سیاه" را در بر می گرفت. هدف از "عملیات سیاه" تحریک ایرانیان علیه حزب توده بود. «حمله به متحدان شوروی» شامل اقداماتی چون اجیر کردن دسته های اوباش خیابانی برای بر هم زدن گردهمایی های حزب توده می شد و تغذیه مالی سازمان های افراطی ضد کمونیست مانند سومکا و پان ایرانیست که در خیابان های تهران به طور منظم به نبرد با هواداران حزب توده مشغول بودند. "عملیات سیاه" نفوذ عناصر پرووکاتور (تحریک کننده) به درون صفوف حزب توده را نیز در بر می گرفت. این افراد توده ای ها را به اقدامات افراطی و قانون شکنانه تشویق می کردند. شاخه سیاسی بدامن حمله به مساجد و شخصیت های اجتماعی را به نام حزب توده سازمان می داد.
قسمت یازدهم
هیاهویی که بر سر پرونده قتل افشارطوس برانگیخته شد، به استیضاح دولت مصدق به وسیله علی زهری، نماینده تهران، انجامید. این استیضاحی است که حسین خطیبی از درون زندان پیشنهاد کرده بود. مصدق، که نگران رأی عدم اعتماد مجلس هفدهم بود،در 5 مرداد 1332 طی یک پیام رادیویی مردم را به رفراندوم برای انحلال مجلس فراخواند. این رفراندوم در 12 مرداد در تهران و در 18 مرداد در شهرستان ها برگزار شد و به سود انحلال مجلس نظر داد. در ظهر 25 مرداد، درست در زمانی که عملیات نهایی کودتا آغاز شده بود، مصدق طی یک پیام رادیویی کوتاه انحلال مجلس را اعلام کرد.
قسمت دوازدهم
شبکه های سیا و ام. آی. 6 در ایران با ایجاد آشوب 23 تیر 1330 سفر هیئت هریمن را برایمیانجیگری میان ایران و شرکت نفت انگلیس و ایران به بن بست کشانیدند و پس از آن نیز در جهت تشدید نابسامانی و بغرنج تر کردن مسائل داخلی ایران و لاینحل کردن مناقشه نفت عمل نمودند. این "فیل سرکش" در تحولات داخلی ایران به دنبال اهداف معینی بود که از طریق سوق دادن حوادث ایران به سمت کودتا و استقرار یک نظام دیکتاتوری دست نشانده به دست می آمد.
اتکا بر اسناد علنی شده قدرت های بزرگ برای بازشناسی تاریخ معاصر ایران به تنهایی کافی نیست و از این دست معابد نمی توان توقع "اعجاز" داشت. تاریخ سیاست خارجی قدرت های استعماری و امپریالیستی چیزی نیست به جز داستان مداخلات آشکار و پنهان در تاریخ معاصر ملت های جهان سوّم و روشن است که پرده های تاریک و مستور این داستان باید توسط خود آنان آشکار شود.
منبع :باشگاه اندیشه