*این پرسشی است که بارها به ذهن هر شهروندی خطور کرده و هرکس به تناوب آگاهی خود از این دو واژه، پاسخی برای آن دست و پا کرده است.
یکی فکر میکند که بسیج محلی برای آموزش و سازماندهی افراد مسلح برای دفاع از امنیت کشور است، دیگری بسیج را کانونی برای برقراری نظم عمومی میشناسد، نفر سوم می اندیشد که بسیج، مرکز تقویت و تحکیم باورهای فرهنگی و اعتقادی و فضایل اخلاقی است، یکی هم گمان می کند از طریق بسیج میتوان کالاهای اساسی و کمیاب را میان شهروندان توزیع کرد، آن یک به هنگام اجرای یک طرح گسترده و همگانی واکسیناسیون، یاد بسیج میافتد و بالاخره کسانی هم هستند که از دریچه این شعار به بسیج نگریستهاند: «توپ، تانک، بسیجی دیگر اثر ندارد» به زعم اینان هم لابد، بسیج، کانون خشونت و سرکوب بسیجی چیزی معادل توپ و تانک قلمداد میشود! اما به راستی بسیج چیست و بسیجی کیست که تا این حد متنوع دربارهاش قضاوت شده و میشود؟
نیروی مسلح، آیا نشانی درست و کاملی از بسیج است در این صورت، تفاوت آن با ارتش و سپاه چیست؟ یا اگر او را به عنوان حافظ نظم اجتماعی معرفی کنیم، پس نیروی انتظامی چه میشود؟ همین طور با وجود مراکز فرهنگی نظیر وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات، حوزهها و کانونهای دینی و فرهنگی دیگر، بسیج در این زمینهها چه کاره است؟ با وجود وزارت بازرگانی و سازمانهای صنفی اقتصادی و غیره چه جایی برای بسیج اقتصادی است؟ وقتی امور بهداشتی و درمانی یاری رسانی و مددکاری اجتماعی متولیانی همچون وزارت بهداشت و درمان، بهزیستی، کمیته امداد دارد، دیگر چه نیازی به بسیج و بسیجیان است که پای در این میدانها نهند؟
به نظر میرسد هنوز به تعریف درستی درباره بسیج نرسیدهایم. شاید اشتباه اساسی این است که به بسیج از زاویه یک سازمان و تشیکلات نگاه شده و کسانی گمان کردهاند که بسیجی یعنی کارمند و کارگزار موظف و مواجببگیر. با این دید، خیلی زود میتوان نتیجهگیری کرد که با وجود سازمانهای مشخص در هر یک از آن زمینهها، ضرورتی برای یک تشکیلات موازی وجود ندارد.
اما حقیقت بسی فراتر از آن چیزی است که در ذهن سطحی نگر و ساده انگار ما جلوه کرده است. بسیج یک مکتب فکری و چارچوب عملی برای زندگی اجتماعی و کارزار در این دنیای پرآشوب و فتنه است و بسیجی بودن یعنی آگاهی از رمز و راز این کارزار و آماده ساختن خود برای دست و پنجه نرم کردن با موانع و مشکلات و فراهم کردن شرایط زیستنی پاک و زیبا در دنیایی سرشار از مسئولیت و تعهد.
از این منظر، بسیج، قلعه مستحکمی است به گستره تمامی کشور که تمامی شهروندان و مدیر آن به فراخور حال، وظیفهای در حفظ امنیت، رونق معیشت، تحکیم فرهنگ و فضیلت،آبادانی و رشد و شکوه و عظمت مادی و معنوی آن برعهده دارند. در این مکتب، انسانها با خالی کردن دل خود از هواها و اغراض شخصی، به خدا و منافع خلق خدا میاندیشند، اقتدار و امنیت جامعه را نه در سایه در یوزگی قدرتهای بیگانه، بلکه از رهگذر اتکا به توانایی های خویش جست و جو میکنند.
در جامعه بسیجی، منافع باندی و حزبی راهبر و چراغ هدایت دست اندرکاران نیست، بکله مسئولان برای خدمت بیریا و خالص به بندگان خدا، با یکدیگر مسابقه میدهند.
در جامعه بسیجی، نه تنها از جنگ قدرت خبری نیست بلکه، افراد به دلیل اعتقاد به تصدی امور توسط شایستهترینها، از زیر بار ریاست طفره میروند و دیگران را برخود مقدم میدارند.
در جامعه بسیجی، نه تنها از حیف و میل، دزدی و اختلاس و سوء استفاده از امکانات عمومی به نفع خود و خویشاوندان و نزدیکان خبری نیست، بلکه کارگزاران حکومتی مقیدند به هر نسبت که موقعیت و شغل بالاتری دارند، از امکانات و مواهب مادی کمتری برخوردار باشند نه اینکه چون مدیران بیش از دیگران زحمت میکشند، باید میزان برخورداریشان هم چندین و چند برابر زیردستان باشد. قناعت در چنین مکتبی، حرف اول را میزند بسیجیها مصداق همان کلام معصوم (ع) هستند که مؤمن در عین بهرهرسانی بسیار به دیگران، هزینهاش بسی اندک است.
در جامعه بسیجی، رشوه، پارتی بازی، زد و بند و توطئه، تبعیض و حق کشی جایی ندارد همه میتوانند امیدوار باشند که برای رسیدن به حقوق خویش، از یاری دیگر شهروندان برخوردارند و نیازی نیست که برای به چنگ آوردن حق خود، بر چهره این و آن پنجه بکشند.
در جامعه بسیجی، هر کس داناتر، دانشمندتر، با تقواتر، قویتر و خوش اخلاقتر باشد صلاحیت بیشتری برای تکیه زدن بر کرسی مسئولیت خواهد داشت و چاپلوسان و تملق گویان و عناصر ضعیفالنفس را راهی به مناصب حکومتی نیست.
انقلاب، بسیج و بسیجی را این گونه تعریف کرد و امام با همین دید بود که آرزو میکرد، خداوند او را با بسیجیانش محشور کند.
آری، قرار بود همه کشور، اردوگاه و پادگان بسیج باشد و امور نظام در دستان با کفایت و لایق بسیجیان تدبیر و اداره شود. قرار بود اندیشه بسیجی بر مقدرات کشور سایه افکن شود، قرار بود مجلس، دولت، دستگاه قضایی و حتی نیروهای مسلح نیز هر یک شعبه ای از بسیج باشند نه اینکه بسیجی ها را با تیر سه شعبه انزوا، کینه توزی و هتک شخصیت از جامعه برانند و چون چنین شد، دیدیم و دیدید که شد آنچه شد…